تازه نوشته ام داغ بخوانید

یادداشت روزانه ۹

روبروی من و مادرم نشسته بود. خیال کردم دارد از عروسک دخترش حرف می‌زند، یا شاید از شی‌ پلاستیکی‌‌ای که توی تلوزیون دیده بود. میمیک صورتش طوری بود که

یادداشت روزانه ۸

یکی از خاطره‌های شیرینی که از دوران مدرسه تا به اکنون با من مانده، خاطری دیوانه‌‌انگاری من و سحر است. زنگ کلاس که به صدا درمی‌آمد، بچه‌ها قبل از

چرا اینستاگرامم را حذف کردم؟

بیش از یک هفته است که اینستاگرامم را حذف کرده‌ام. حس می‌کردم مغزم از اینستا و محتواهای مزخرفش پر شده بود.‌ صد البته که همه‌ی محتوها بد نبودند اما

شعر کوتاه

آه! ای برگ آویخته بر شاخه‌ی درخت تو ماندگارتری یا من؟! ✍️بهاره عبدی