کتاب “چهل و یکمین” از “بوریس لاورنیف”

چهل و یکمین
امروز بعد از خواندن سه فصل از سینوهه، حوصله‌م سر رفت و گذاشتمش کنار. دلم داستان می‌خواست. راستش این مدت کتابهای تقریبن حجمی خوانده بودم بنابرابن سعی کردم کتاب کم حجمی بخوانم.
چند سال پیش، چند داستان‌خارجی از کتابفروشی آنلاین “یادگار” گرفته بودم و قسمت شد امروز یکیشان را بردارم.
“چل و یکمین”، نوشته “بوریس لاورنبف”. عصر کتاب را شروع کردم و ساعت ۲۳ امشب، تمامش کردم. داستان کشش خوبی داشت و از خواندنش حوصله‌ام سر نرفت. “ابوتراب باقرزاده” این کتاب را خوب ترجمه کرده بود.

موضوع داستان

در این قسمت، داستان لو می‌رود.
داستان دختری به نام ماریاست که باوجود ویژگی‌های ظاهری دخترانه و لطیف، تک‌تیرنداز گروه بلشویک‌های گارد سرخ است. او که نشانه‌گیری دقیقی دارد، چهل نفر از سربازان گروه دشمن را (قزاق‌ها) می‌کشد. گروه ماریا، در طی اتفاقاتی که طی داستان می‌افتد، یک ستوان از گروه قزاق‌ها را گروگان می‌گیرند. کمیسر گروه ماریا، به او فرمان می‌دهد که همراه دو نفر دیگر این اسیر را به پایگاه خودشان برسانند تا آنجا از او بازجویی کنند. آن‌ها برای این امر مجبور می‌شوند از راه دریا بروند. کشتی این چهار نفر به طوفان میخورد و تنها ماریا و ستوان جان سال به در می‌برند. آنها خودشان را به جزیزه‌ای می‌رسانند و در آنجا عشقی میانشان شکل می‌گیرد.آن‌ها با وجود اینکه روز به روز بیشتر عاشق هم می‌شوند اما انگار همان خصم جنگ دوطرفه درون قلبشان، نمیگذارد که نسبت به هم حس خوبی داشته باشند، بنابراین بعد از رسیدن قایق نجات به جزیره، ستوان چهل و یکمین نفری است که توسط ماریا کشته می‌شود اما دست آخر، ماریا پشیمان می‌شود.
داستان ضد جنگ بود. اینکه آدم‌ها در ابتدا بدون خصم و کینه به دنیا می‌آیند و محیط افراد، آنها را جنگجو می‌کند. در اینجا تقابل میان عشق و جنگ هم وجود داشت که در نگاه اول جنگ بر عشق پیروز می‌شود اما با پشیمانی ماریا درمی‌یابیم در نهایت عشق است که بر تمام قانون‌های جهان پیروز است. این برداشت من از کتاب بود.
✍️بهاره عبدی

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *