
یادداشت روزانه “نارنگی سمج”
از توی نایلون، دو نارنگی را زیر نظر گرفته بودم که بردارم، اما چون برگها به هم گره خورده بودند، با همان دو تا، سه نارنگی دیگر هم بالا

مهر اگر آدم بود ” یادداشت روزانه”
مهربان است، اما دغدغههایش بسیار. این را خودش نمیگوید؛ از دستهایش که موقع حرف زدن تند تند تکان میهد میشد فهمید. باهاش که حرف میزنم، یادم میرود چند سال

شعر آفتابگردان
آسمان چشمانم ابریست برایَت یک بغل آفتابگردان آوردهام. میدانی؟ در شهر من، خیلی وقت است خورشید دیگر طلوع نمیکند. و تمام آفتابگردانها هر روز سرگردان، دنبال گمشدهشان میگردند. میخواهم

یادداشت روز (گسستن از تن، مکثی در زمان)
دستانم را لای موهایم بردم و نیمی را روی شانه چپ ریختم و نیم دیگری را روی شانهی راست. دوش آب را که باز کردم، آب روی موهایم راه

یادداشتی بر کتاب “همسایهها” اثر “احمد محمود”
با اینکه یک ماه از خواندن این کتاب میگذرد، اما تمام صحنههایش هنوز وقتوبیوقت از خاطرم میگذرند و لحظههایم را شیرین میکنند. حتی گاهی حس میکنم خودم میان همسایهها

یادداشتی بر اعتماد
در زندگی هیچ چیز به اندازهی اطمینان خاطر برایم ارزشمند نبوده و نیست. از نظر من کلمهی اطمینان، آرامش خاصی را به همراه دارد که آدم را از هرگونه
دستهها
- آنچه از زندگانی آموختهام (10)
- اندر باب نوشتن (8)
- تکههایی از کتابها (1)
- توصیههای نویسندگان به من (2)
- جرعهای خاطره (3)
- جملات قصار (9)
- خاطرات (1)
- خواب و رویا (6)
- داستان کوتاه (10)
- داستانک (22)
- دربارهی من (1)
- سبک جدید زندگی (13)
- شعر (22)
- شعر کوتاه (18)
- طنز (8)
- عکس نوشته (36)
- فیلم (3)
- کاریکلماتور (19)
- کتابخوانی (3)
- ماجراهای آقای پستچی (2)
- مانیفست (1)
- مخلفات (4)
- معرفی کتاب (66)
- مینیمالهای من (19)
- نامهها (5)
- هایکو (4)
- یادداشت روزانه (47)
آخرین دیدگاهها