تکه‌ای از رمان محاکمه ی کافکا

این جمله را از رمان “محاکمه‌”ی کافکا برداشتم.
هرگاه در مقابل شدن یا نشدن مسئله‌ای تمام توانم را بکار می‌گیرم و در نهایت هیچ کاری از دستم برنمی‌آید، یاد این جمله‌ از رمان کافکا می‌افتم” ناگهان بیهودگی مقاومت را دریافت”.
نمی‌دانم برای شما هم این اتفاق افتاده یا نه که اصرار بر شدن یا نشدن چیزی را دارید و سخت برایش تلاش می‌کنید اما، چون به نتیجه‌ی مدنظرتان نمی‌رسید، ناگهان از دست و پازدن برای رسیدن به آن چیز خسته‌ می‌شودید و در درونتان می‌پذیرد که تا این حد تلاش کافیست و بقیه‌اش بی‌فایده‌است؟
در این حالت من شخص را مانند قطره‌ی آبی تصور می‌کنم که درون ماهیتابه‌ای داغ می‌افتد و تا زمانی که دمایش با دمای ماهیتابه برابر نشود، همه‌اش جیلیزو ویلیز می‌کند که البته رسیدن به هم‌دمایی با ماهیتابه چه بسا که قطره را بخار نکند!
قضیه‌ی مقاومت انسان هم همین شکلی‌ست. ابتدا انکار، بعد تلاش، بعد شکست، باز هم تلاش و بسته به ظرفیت افراد این چرخه آنقدر تکرار می‌شود تا آدم به نوعی از پذیرش دست پیدا می‌کند که تلاش بعد از آن تلاش نهایی را بیهوده می‌بیند؛ یعنی ناگهان بیهودگی مقاومت را درمی‌یابد.
البته این جمله شاید نوعی جبر را هم به ما القا کند؛ اینگونه که گاهی با وجود تلاش و مقامت زیاد در مقایل یک مسئله، باز هم کاری ازما ساخته نیست و مجبور به پذیرش آن هستیم.
✍️بهاره عبدی

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *