امروز داشتم به پیری خودم فکر میکردم، همون سنی که خودم میدونم امروز فرداست که مرگ سراغم میاد. به این فکر کردم چطوری مرگ رو میپذیرم که، یاد ترم آخرِ دانشگاه افتادم.
همون ترمی که سالبالاییهایی که باهاشون بودم و زندگی میکردم، یکی یکی از دانشگاه رفتن و جاش جدیدالورودا اومدن، اون موقع بود که منم میخواستم هر چه زودتر از دانشگاه برم!
✍️بهاره عبدی
آخرین دیدگاهها