یادداشت روزانه ۱

از بین تمام غذاها، از خورشت بامیه خوشم نمی‌آید. نه اینکه نخورم. میخورم اما، کم. غذای آن روز را نخورده حساب می‌کنم.
به مادرم هم نمی‌گویم خوشم نمی‌آید. طفلی کم سرش گرم است به اینکه، چه درست کنم، چه نکنم، من هم این وسط پاپیچش بشوم که چی، خورش بامیه نمی‌خورم؟

نه. ولش کردم. مگر آدم هفته‌ای چند بار خورشت بامیه می‌خورد؟ صبر می‌کنم تا خورشت خلال جان بیاید و همه را بشورد ببرد؛ البته خورشت خلال هم، قربانش بروم، زیادی گران شده. شده قند بیستون برایمان. خلال هم نشد، خورشت‌های دیگر. اصلن خورشت‌های دیگر هم نشد، هرچه به‌غیر از بامیه.

تن سبز و تیغ ریز بامیه را که می‌بینم، پوستم مور مور می‌شود. لزجیش بماند که زیر دندان‌ها، مزه‌ی آدم‌های گیج را می‌دهد. توی دهن با برنج که قاطی می‌شود، عین ملات سیمان‌ می‌چسپد سقف دهان.
من که ترجیح می‌دادم دندان نزده قورتش دهم که، مادر نگوید، مادرت بمیرد چرا بامیه نخوردی و بیفتد فکر غذای دوم. آدم شکمویی نیستم اما خب از بامیه خوشم نمی‌آید.

یک روز نشستم و با خودم گفتم:« تو این همه سال از بامیه متنفر بوده‌ای، یک بار عاشقانه مزه‌اش کن. شاید خوشت آمد.» نمی‌دانم چطور شد که، این فکر به سرم زد. شاید همان روز بود که اتفاقی بلعیدمش.

بامیه را تا دهنم گذاشتم، اول همان حس لزجی و گیجی به من دست داد. سعی کردم قضاوتش نکنم و عاشقانه خوشم بیاید ازش. مزه‌اش را قشنگ روی زبانم حس کردم. دیدم نه بد هم نیست. چه مزه‌ی عجیبی!
یعنی من کی از بامیه متنفر شدم؟ اصلن چرا این همه سال ازش متنفر بوده‌ام؟ نمی‌دانم. چند تای دیگر را هم امتحان کردم و سعی کردم هر بار با دید تازه مزه‌اش کنم. خدایی آنطور که فکر هم می‌کردم بد نبود. نمی‌گویم صددرصد ازش خوشم آمد اما، الان حداقل از بامیه متنفر نیستم.

با خودم گفتم: «چه موقعیت‌هایی را همینطوری، فقط به خاطر اینکه چون توی ذهنم می‌گفتم بدم می‌آید، دیگر نزدیکشان نشدم؛ حال شاید همان موقعیت‌ها، زندگیم را جور بهتری می‌کردند.»
✍️بهاره عبدی

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

2 پاسخ

  1. سلام خوبید .از موضوع مطلب تون خوشم آمد.حالا من برعکس شما عاشق خورشت بامیه با گوشت خورشتی ام..خیلی دوست دارم.اکثر علایق و تنفرهای غذایی ما به عادت های خورد و خوراک کودکی مون بر می گرده و این طبیعیه.
    به هر حال جالب بود.ممنون

    1. سلام زهره‌ی عزیز. ممنونم که نوشته‌ی من رو خوندید و خوشحالم براتون جالب بوده. چه خوب که شما از خورشت بامیه خوشتون میاد البته منم الان دوس دارم و با نظر شما موافقم که اکثر این علایق به دوران کودکی و تجربه‌‌هایی که از خوردن اون غذا داشتیم مربوط میشه. بازم ممنونم از نظر ارزشمندتون. 🙏🌹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *