نویسندگی و هنر عکاسی

با خود گفتم، چرا اکثر نویسندگان*، هنر عکاسی را هم دوست دارند. جدای از اینکه تمام هنر‌ها با هم پیوندی ظریف دارند، من ارتباط میان این دو هنر را بسیار میبینم.
برایم جالب بود که، چه وجه تشابهی می‌تواند بین نویسندگی و عکاسی باشد که این فرضیه به ذهنم رسیده است؟ (ارتباط نویسندگان با هنر عکاسی).
شاید چون نویسندگی هنر دقت و ژرف شدن در تمام صحنه‌های زندگیست. چیزی که تو نویسنده را تکان می‌دهد که در آن لحظه بتوانی چیزهایی را که می‌بینی، می‌شنوی، بو می‌کنی و می‌چشی به خوبی درک کرده و یک عکس از آن لحظه را در مغزت ثبت کنی و جوری آن عکس را برای مخاطبت بنویسی که گویی خودش آن لحظه آن را زیسته و تجربه کرده.

نوشتن مانند عکس فوری از فیلمِ بلند مدتِ زندگیست. عکس‌هایی که هر لحظه در آرشیو مغزت ذخیره می‌کنی و هر وقت خواستی، با نوشتن، جان تازه‌ای به آنها می‌بخشی.

شرط گرفتن یک عکس خوب و باکیفیت بالا برای نویسندگی آن است که، از قبل دوربینت را روی بزرگنمایی تنظیم کنی، البته در اینجا باید پیکسل دوربینت را هم درست تنظیم کرده باشی که اگر روی نقطه‌ای بزرگنمایی کردی، بتوانی عکس واضح و با جزئیات هرچه تمام‌تری بگیری. جزییاتی که هر کسی آن‌ را نمی‌بیند و تنها یک نویسنده آن را درک می‌کند. یا شاید هم ببیند و درک کند اما قلمش آنقدر ورزیده نشده باشد که بتواند بنویسد.

تا اینجا با خودم گفتم: نوشتن توانایی دیدن جزئیات زندگی با بزرگنمایی و پیکسلی مناسب است که بتواند تصویری شفاف را برای مخاطب ایجاد کند. عین گرفتن دوربین در دست. خب اکنون ربطش با عکاسی چیست؟

من فکر می‌کنم عکاسی هم همین است. کار تو با دوربین است. تو می‌آیی صحنه‌ای در نگاهت جالب جلوه می‌کند. چیزی که تو عکاس را تکان می‌دهد. البته این جالبی لزومن «زیبایی» نیست. گاه بعضی عکس‌ها، صحنه‌ای دردناک را به تصویر می‌کشند. در نویسندگی‌ام همین است. تمام نوشته‌ها صرفن خوشایند نیستند، چرا که زندگی تمامن خوشایند نیست و آمیزه‌ای است از خوبی و بدی در کنار هم.

عکاسی که می‌کنی، ابتدا دوربین را روی پیکسل و بزرگنمایی مناسب تنظیم می‌کنی و بعد می‌آیی روی یک صحنه با تمام جزییاتش تمرکز می‌کنی و عکسی به واسطه‌ی ژرف شدن تو در لحظه گرفته می‌شود.

اینجاست که نویسندگی و عکاسی به هم ربط پیدا می‌کنند و در هم تنیده می‌شوند و تو اکثر نویسنده‌ها را که ببینی، عکاسی را هم دوست دارند و این نویسندگان چه عکاسان ماهری‌ام هستند. 🤗
✍️بهاره عبدی

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

2 پاسخ

  1. چه ظریف ارتباط بین این دو رو شرح دادید.
    رابطه نقاشی و نوشتن هم شبیه به همین هست. من حس میکنم که هر نقاشی یک روح جداگانه داره.

    من خودم به نوشتن و نقاشی علاقمندم. عکاسی در اولویت سومه. شما چطور؟

    1. سپاس از نظر ارزشمندتون. چه جالب. جمله‌ی جالبی بود اینکه هر نقاشی یک روح جداگانه داره. بله منم به نقاشی بسیار علاقه‌مندم. متاسفانه دنبال نکردم اما بسیار نقاشی رو دوست دارم و مطمئنن این رابطه بین نویسندگی و نقاشی‌ام هست. 🙏🌷🌹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *