طنز نوشته «نه ظرافت ندارد»

یکی‌ از آشناهایمان تعریف می‌کرد که در گذشته، فلان شخص، نزد من آمده و از من خواسته به او، دختری باکمالات معرفی کنم که اگر آمد و آقا پسندید، به خواستگاریش برویم.

گفت، نشسته‌ایم و گفته‌ام: فلان دختر را که دیده‌ای، از خانواده‌ی اصیل و نجیبی است. به نظر دختر خوبی می‌آید، نظرت چیست که به خواستگاریش برویم؟

آن مرد سیه چرده بدون اندیشه، دک و پوزش را بالا انداخته و گفته: نه، ظرافت ندارد، دماغ آن دختر باب میلم نیست! من هم گفتم: پس هیچ.

فلان دختر چه، او که دماغش را انگار با قلم ازل کشیده‌اند!؟
گفته: نه ظرافت ندارد، قدش به قدم نمی‌خورد. گفت من هم گفتم: پس این‌ هم هیچ.

دختر کاک محمود چی او که هم قدش مناسب است هم دماغش!؟ باز کله‌‌اش را که چون خرمن سوخته بود، بالا انداخته و گفته نه این‌ هم ظرافت ندارد، خنده‌اش به دلم نمی‌نشیند.

آشنایمان گفت: تا ساعتی از من گفتن اسامی دختران مناسب، و از او با آن لب و لوچه‌ آویزان، گفتن جمله‌ی«نه، ظرافت ندارد». گفت، با خود گفته‌ام اینگونه فایده ندارد. این آقا کسی را می‌خواهد که هنوز زاده نشده.

تنها راهی که بهانه‌هایش را بریدم و به خودش آمد که منطقی فکر کند این بود که گفتم:
«کاک جلال خدایی، تا کنون خودت را در آینه دیده‌ای!؟»

گفت: همین را که گفتم، سکوتی کرد به سنگینی فریاد و اکتفا کرد به آخرین گزینه‌، که همان زن فعلی‌اش است!
✍️بهاره عبدی

 

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *