به گمانم کمتر کسی باشد که تا کنون، اسم مولانا را نشنیده باشد. عارفی که شعرهای طربانگیزش، دل هر جنبنده را به وجد میآورد.
من از دوران دبیرستان مولانا را تا حدودی میشناختم و با جود عشقی که به مولانا و شعرهاش داشتم، پیگیر بعضی مسائلش میشدم، اما دانستههای من قطرهای بود در مقابل آن سرنوشت ژرفی که اکنون خواندم.
_________________
در اینجا میخواهم کتابی را معرفی کنم که، با وجود صفحات زیادش، چنان شیوهی روایت جذاب و پر کشش داشت که حتا، یک لحظهام از خواندنش خسته نشدم. این کتاب، با زبان ساده و صمیمی سرگذشت مولانا را از بد تولد تا عاشق شدن و مرگش بازگو میکند.
حوادث و افسانههای داستان توسط قلم پرتوان نویسنده، در بستری از واقعیت به گونهای روایت میشوند که، سبک رئالیسم جادویی را به شکلی زیبا خلق کرده است؛ به قول نویسنده «این دفتر تصورات من است که شاید زمانی، جایی اتفاق افتاده باشد. اقوال این دفتر مستند. اما اتفاقات آن بعضن سروده شدهاند»
زبان ژرف_که گاه با طنز آمیخته میشد_ ، شیوه روایت، گفتگوی شیرین بین افراد، شما را به عمق داستان میکشد به طوری که آنقدر با همهی شخصیتهای رمان زندگی میکنید و در غم و شادیشان شریک میشوید که، مرگ هر کدامشان شما را متاثر میکند.
به گمانم کمتر کسی هست که با خواندن این کتاب بغض نکند. آنجا که قسمتی از از رساله بایزید را خواندم، آنجا که بیتابیهای کریمهخاتون و پدرش را در از دست دادن گوهر خاتون، بیتابیهای مولانا در فراق شمسالدین، شوق مولانا در دیدار شمس، مرگ شهابالدین را خواندم، همه را با تمام وجود حس میکردم و هر بار برایشان میگریستم! و چه خوب شعرها با حوادث میآمیختند و سماعی در دل به پا میکردند.
علاوه بر ایجاد فضای همذاتپنداری و وجود شخصیتهای بزرگ، قلم پرنفوذ جناب شکوهی و قوی بودن کتاب هم در ایجاد این احساس بیتاثیر نبود. از دلایل قوی بودن کتاب، شیوهی روایت پیچیده و آوردن شعرها و جملات مستندی از سایر بزرگان است که به کتاب اعتبار بیشتری بخشیده بود.
در این کتاب، عقل، فلسفه، شهود، عرفان و وجود شخصیتهای بزرگ چون، عطار، رازی، شهابالدین سهرودی، شمس، مولانا، ابن عرب، بایزید بسطامی و… فضایی عجیب ایجاد کرده بود که تا چند روز در خلسه اتفاقات و شخصیتهای رمان بودم. فضایی که با خوندنش شخص را، از این دنیا جدا میکرد و به جهانِ وهم آلودِ، بودن و نبودن میبرد.
مانند دیگر کتاب آقای شکوهی، (رویای یک صوفی) این کتاب پر است از جملات ناب و من تنها یک جرعه از آن دریا را اینجا نوشتهام.
🌺در عالم معنی، علت و بیماری هم خیر است، اگر زود به آن پرداخته شود، رنجوری باعث عبرت میشود که قدر عافیت بدانیم. اگر عبرت حاصل شد، رنجوری هم عین خیر میشود. ورود فلسفه به دین به رغم ما بیقوارگی پسندبدهای نیست، همین.
🌺یکی از درخت بالا میرود تا به خدا برسد، یکی در قعر چاه خدا را میجوید. تجربه هیچ کس برابر دیگری نیست و بیان و انتقال این راه هم به دیگری مقدور نیست.
__________
از نظر ساختار کتاب:
این کتاب فصلبندی و بخش بندی مناسبی دارد که فرصتی را برای تنفس به خواننده میدهد.
این کتاب داری سه بخش:
بخش اول، کودک شگفتانگیز بلخ (۱۷ فصل)
بخش دوم، طلوع ستاره (۲۲ فصل)
بخش سوم، گنگ خواب دیده (۱۳ فصل)
راوی داستان چندین بار عوض میشود بخصوص در بخش آخر کتاب، داستان از زبان چندین فرد روایت میشود.
___________________________
عنوان کتاب: جلالالدین محمد(رومی)
نویسنده: بهمن شکوهی
تعداد صفحات: ۵۷۳
نشر: نگاه
چاپ: نهم
طراحی جلد: بسیار زیبا
✍️بهاره عبدی۱۴۰۰/۱۲/۲۵
آخرین دیدگاهها