تازه نوشته ام داغ بخوانید

شعر کوتاه
هر روز از چشمانت شعر برمیدارم و پاسبان هر بار که میخواهد محکومم کند چشمانت را میبیند و آزادم میکند ✍️بهاره عبدی
2024-05-20
بدون دیدگاه

بنت المشاغل
باید اسمم را ابن المشاغل میگذاشتند؛ البته بنت المشاغل بهتر است. به اندازهی نادر ابراهیمی من حرفه و شغل عوض کردهام. از هر کدامشان هم که بیرون آمدهام، خدا
2024-05-12
بدون دیدگاه

شخصیسازی مسائل
گاهی آدم فکر میکند مسئله یا حسی را که نسبت به چیزی دارد، تنها مختص اوست و همین موضوع سبب میشود که او این مسئله را شخصیسازی کرده و
2024-05-12
بدون دیدگاه

کهنسالی از دیدگاه من
دیروز با دوستم شیوا که قدم میزدیم، چند پیرمرد را دیدیم که دور هم جمع شده بودند و بحث میکردند. شیوا از من پرسید به نظر تو، آدم زمانی
2024-05-10
2 دیدگاه

کاریکلماتور نانی
نان خشخاشی، معتادترین نان از بین تمام نانهاست. ✍️بهاره عبدی
2024-05-08
بدون دیدگاه
دستهها
- آنچه از زندگانی آموختهام (10)
- اندر باب نوشتن (8)
- تکههایی از کتابها (1)
- توصیههای نویسندگان به من (2)
- جرعهای خاطره (3)
- جملات قصار (9)
- خاطرات (1)
- خواب و رویا (6)
- داستان کوتاه (10)
- داستانک (22)
- دربارهی من (1)
- سبک جدید زندگی (13)
- شعر (21)
- شعر کوتاه (18)
- طنز (8)
- عکس نوشته (36)
- فیلم (3)
- کاریکلماتور (19)
- کتابخوانی (3)
- ماجراهای آقای پستچی (2)
- مانیفست (1)
- مخلفات (4)
- معرفی کتاب (65)
- مینیمالهای من (19)
- نامهها (5)
- هایکو (4)
- یادداشت روزانه (41)
آخرین دیدگاهها