
سکوت، سین هشتم
صدای تلوزیون را شنیدم که مجری از مهمان برنامه پرسید “اگر قرار باشد به سفرهی هفت سین، سین دیگری اضافه کنید چه چیزی را اضافه میکردید؟ با خودم گفتم

یادداشت روزانه، پمپاژ ته ماندههای ذهن
ساعت گوشیام زنگ خورد. وبینار نویسنده ساز استاد کلانتری. مدتها بود که به دلیل شرایطم نمیتوانستم در وبینار نویسنده ساز حضور بیابم. این روزها که تعطیلات شروع شده، مثل

ارتباط انحرافی
در یکی ازفصلهای کتاب هنر شفاف اندیشیدن خواندم که گاهی تجربه، قضاوت ما را نسبت به مسئلهای تحت تاثیر قرار میدهد. مثلا روزی که لباس سبز میپوشی آن روز

باردار نوشتن
انگار مغزم خشک شده. یا شاید دستانم. این همه حرف توی مغزم. به کدامشان فکر کنم. دارم زور میزنم چندتاییشان را بالا بیاورم تا راحت شوم. به اتاقم میروم.

یادداشتک/ جان دار کردن کارهای تکراری
معمولن انجام کارهای روتین و تکراری آدم را دلزده میکند. مثلن هر وقت میخواهم خانه را جارو بکشم، ابتدا اتاق جلویی بعد هال و آشپزخانه و در انتها اتاق

کاریکلماتور بامزه
خوابهای خوبم را به عکاس ماهر سپردم که باوضوح ظاهرشان کند. ✍️بهاره عبدی
دستهها
- آنچه از زندگانی آموختهام (9)
- اندر باب نوشتن (8)
- تکههایی از کتابها (1)
- توصیههای نویسندگان به من (2)
- جرعهای خاطره (3)
- جملات قصار (9)
- خاطرات (1)
- خواب و رویا (5)
- داستان کوتاه (10)
- داستانک (22)
- دربارهی من (1)
- سبک جدید زندگی (13)
- شعر (21)
- شعر کوتاه (17)
- طنز (8)
- عکس نوشته (34)
- فیلم (1)
- کاریکلماتور (18)
- کتابخوانی (3)
- ماجراهای آقای پستچی (2)
- مانیفست (1)
- مخلفات (4)
- معرفی کتاب (62)
- مینیمالهای من (19)
- نامهها (5)
- هایکو (4)
- یادداشت روزانه (39)
آخرین دیدگاهها