
یادداشتی بر اعتماد
در زندگی هیچ چیز به اندازهی اطمینان خاطر برایم ارزشمند نبوده و نیست. از نظر من کلمهی اطمینان، آرامش خاصی را به همراه دارد که آدم را از هرگونه

یادداشت روز، از تمام چسپها رازیام!
شاید باورتان نشود که چقدر عاشق چسپ هستم. فرق نمیکند چه نوعی؛ نواری، یک دو سه، کاغذی، رازی، نارازی! همهشان برایم قابل احترامند. اطرافیانم تا چیزی میشکند، صدایم میزنند

یادداشت روز، پناهندگی کتابم
امروز بعد از مدتها فرصت کردم کتاب “آب دوغم” را بین کتابهای دیگر بگذارم. راستش از اینکه کتابم را کنار آثار بزرگان میگذاشتم حس عجیبی داشتم، شبیه نوعی شرم.

معرفی کتاب “آب دوغ” از “بهاره عبدی”
📔 از کاریکلماتور تا آب دوغ دقیق یادم نمیآید، اما حوالی سال ۹۹ جملاتی یکخطی با چاشنی طنز مینوشتم؛ آن زمان نمیدانستم قالبی به نام «کاریکلماتور» وجود دارد که

کاریکلماتور مرگ و زندگی
____ وقتی از زندگی ترسیدم، مرگ آغوشش را برایم باز کرد. ✍️بهاره عبدی

خلیدن در پوست نویسنده
دمدمههای غروب که میشود، دلم برای خواندن کتاب نیمهی تاریک ماه هوشنگ گلشیری پرپر میزند. نمیدانم چه گردی توی کلماتش ریختهاند که با فکرش هم به وجد میآیم. گاهی
دستهها
- آنچه از زندگانی آموختهام (10)
- اندر باب نوشتن (8)
- تکههایی از کتابها (1)
- توصیههای نویسندگان به من (2)
- جرعهای خاطره (3)
- جملات قصار (9)
- خاطرات (1)
- خواب و رویا (6)
- داستان کوتاه (10)
- داستانک (22)
- دربارهی من (1)
- سبک جدید زندگی (13)
- شعر (21)
- شعر کوتاه (18)
- طنز (8)
- عکس نوشته (36)
- فیلم (3)
- کاریکلماتور (19)
- کتابخوانی (3)
- ماجراهای آقای پستچی (2)
- مانیفست (1)
- مخلفات (4)
- معرفی کتاب (65)
- مینیمالهای من (19)
- نامهها (5)
- هایکو (4)
- یادداشت روزانه (44)
آخرین دیدگاهها