تازه نوشته ام داغ بخوانید

شناخت خویشتن
شخصی به نمایشگاه مجسه رفت. مجسمه ساز، مجسمههایش را از کنار درب ورودی تا انتهای سالن به ترتیب، از ساده به پیچیده، چیده بود. آن شخص هرچه جلوتر میرفت،
2022-04-18
بدون دیدگاه

تا به کی؟!
تا آنجا که من شنیدهام، یکی از آشناهای خانوادگییمان، از وقتی ۱۸ سال داشته و تازه پشت لبش سبز شده بوده، تا به اکنون که ۵۵ سال سن دارد
2022-04-17
بدون دیدگاه

در دل سختترین جای زمین، نبض یک رویش باش
چند سال پیش شهرداری برای زیباسازی شهر آمد، چند تا از این درختان حاشیه پیاده رو بازار را قطع کرد و جایشان موزایک گذاشت. خواستند چند تا درخت تنومند
2022-04-15
3 دیدگاه

کجای زندگی هستم؟
در برههی از زندگی به سر میبرم که دقیقن نمیدانم کجای راهم. انگار در وسط کتاب جهان گیر افتادهام؛ صفحهی که نه به جلو ورق میخورد، نه توانایی این
2022-04-13
بدون دیدگاه
دستهها
- آنچه از زندگانی آموختهام (10)
- اندر باب نوشتن (8)
- تکههایی از کتابها (1)
- توصیههای نویسندگان به من (2)
- جرعهای خاطره (3)
- جملات قصار (9)
- خاطرات (1)
- خواب و رویا (6)
- داستان کوتاه (10)
- داستانک (22)
- دربارهی من (1)
- سبک جدید زندگی (13)
- شعر (21)
- شعر کوتاه (18)
- طنز (8)
- عکس نوشته (36)
- فیلم (3)
- کاریکلماتور (19)
- کتابخوانی (3)
- ماجراهای آقای پستچی (2)
- مانیفست (1)
- مخلفات (4)
- معرفی کتاب (65)
- مینیمالهای من (19)
- نامهها (5)
- هایکو (4)
- یادداشت روزانه (41)
آخرین دیدگاهها