تازه نوشته ام داغ بخوانید

اندر حکایت نوشتنم در شب‌ها

شب که می‌شود، تازه مغزم می‌نشیند از این ور و آن ور مطلب جمع کردن و تحلیل آن مطالب. با اینکه روزانه‌ نویسی‌ام دارم، اما دست خودم نیست، شب‌ها

شناخت خویشتن

شخصی به نمایشگاه مجسه رفت. مجسمه ساز، مجسمه‌هایش را از کنار درب ورودی تا انتهای سالن به ترتیب، از ساده به پیچیده، چیده بود. آن شخص هرچه جلوتر می‌رفت،

تا به کی؟!

تا آنجا که من شنیده‌ام، یکی از آشناهای خانوادگی‌یمان، از وقتی ۱۸ سال داشته و تازه پشت لبش سبز شده بوده، تا به اکنون که ۵۵ سال سن دارد