هنر شفاف اندیشیدن
هر روز یک فصل از کتاب هنر شفاف اندشیدن را، در زمان استراحت کاریام میخوانم. یکی از نکات مثبت این کتاب، فصلهای کوتاهی است که حوصلهی خواننده را سر
درد از یارست و درمان نیز هم
آقای شاهین کلانتری در یکی از وبینارهای نوشتیار، راجعبه ارتباط ما با آدمها صحبت کردند. یادم میآید ایشان از نویسندهای حرف زدند که گفته بود،” آدمها، هم بهشتند هم
معجزه تکرار
بچه که بودم، شیفتهی خواندن مجلات بودم. منتظر میماندم تا شمارهی جدیدی از مجلات چاپ شود و من از تنور درنیامده، آنها را میخواندم. یادم میآید بعد از خواندن
یادداشتی بر “رنگ آتش نیمروز”از “شهریار مندنیپور”
امروز اولین داستان کوتاه را از شهریار مندنیپور با عنوان “رنگ آتش نیمروز”خواندم. در ابتدا موضوع داستان مبهم بود و هرچه که پیش میرفت، ابهامات رفع میشد. داستان تعلیق
خیابان
امروز صبح همه جا تعطیل بود. خیابانها و پیادهروها را که نگاه میکردی، خلوت خلوت. خواستم از یک سمت پیادهرو به آن یکی سمت بروم، اما باید از یک
داستان “مثل همیشه” از هوشنگ گلشیری
امروز در طی بازخوانی کتاب “نیمهی تاریک ماه” گلشیری، به داستان “مثل همیشه” رسیدم. قبلن هم این داستان را دوست داشتم و تا مدتها به مضمونش فکر میکردم اما
دستهها
- آنچه از زندگانی آموختهام (9)
- اندر باب نوشتن (7)
- تکههایی از کتابها (1)
- توصیههای نویسندگان به من (2)
- جرعهای خاطره (3)
- جملات قصار (9)
- خاطرات (1)
- خواب و رویا (5)
- داستان کوتاه (10)
- داستانک (22)
- دربارهی من (1)
- سبک جدید زندگی (13)
- شعر (21)
- شعر کوتاه (16)
- طنز (8)
- عکس نوشته (34)
- فیلم (1)
- کاریکلماتور (15)
- کتابخوانی (3)
- ماجراهای آقای پستچی (2)
- مخلفات (4)
- معرفی کتاب (62)
- مینیمالهای من (19)
- نامهها (5)
- هایکو (4)
- یادداشت روزانه (34)
آخرین دیدگاهها