تازه نوشته ام داغ بخوانید
بخشی از سخنان یک نویسنده به من
یادت باشد، این قدمِ اول، از یک سفر طولانیست. تو باید بنویسی و بنویسی. نوشتن هم مانند هر کاری، نیاز به تمرین و استمرار دارد. نویسندگی هم رشد میکند.
2022-11-26
2 دیدگاه
کاریکلماتورهای من در فصلنامهی «آفرینندگان»
۱_شب روزگار آسمان را سیاه کرد. ۲_آنقدر خاکیست که مجبور میشود هر بار خودش را بتکاند. ۳_ژله از سرما به خود لرزید. ۴_آینه حرفهایم را بر عکس برداشت میکند.
2022-11-25
2 دیدگاه
یادداشت روزانه ۱
از بین تمام غذاها، از خورشت بامیه خوشم نمیآید. نه اینکه نخورم. میخورم اما، کم. غذای آن روز را نخورده حساب میکنم. به مادرم هم نمیگویم خوشم نمیآید. طفلی
2022-11-13
2 دیدگاه
کاریکلماتور «شب»
شوخی با واژهها. شب از دوری خورشید، رخت سیاه به تن کرد. ✍️بهاره عبدی
2022-11-09
بدون دیدگاه
نویسندگی و هنر عکاسی
با خود گفتم، چرا اکثر نویسندگان*، هنر عکاسی را هم دوست دارند. جدای از اینکه تمام هنرها با هم پیوندی ظریف دارند، من ارتباط میان این دو هنر را
2022-11-08
2 دیدگاه
دستهها
- آنچه از زندگانی آموختهام (9)
- اندر باب نوشتن (7)
- تکههایی از کتابها (1)
- توصیههای نویسندگان به من (2)
- جرعهای خاطره (3)
- جملات قصار (9)
- خاطرات (1)
- خواب و رویا (5)
- داستان کوتاه (10)
- داستانک (22)
- دربارهی من (1)
- سبک جدید زندگی (13)
- شعر (21)
- شعر کوتاه (17)
- طنز (8)
- عکس نوشته (34)
- فیلم (1)
- کاریکلماتور (18)
- کتابخوانی (3)
- ماجراهای آقای پستچی (2)
- مانیفست (1)
- مخلفات (4)
- معرفی کتاب (62)
- مینیمالهای من (19)
- نامهها (5)
- هایکو (4)
- یادداشت روزانه (35)
آخرین دیدگاهها