تازه نوشته ام داغ بخوانید
شعر کوتاه
باران خاک را بوسید و محو شد شبنم، برگ را بوسید و افتاد من، تو را بوسیدم و پر گرفتم ✍️بهاره عبدی
2023-05-09
بدون دیدگاه
داستان کوتاه «خلسه»
توی اتاق دمر خوابیدهام. آفتاب از پنجرهی اتاق سرک کشیده و روی فرش لم داده. وقتی دلم میگیرد، انگار وسایل اتاقم زودتر از من میفهمند. مثلن همین خودکار که
2023-05-07
بدون دیدگاه
شعر کوتاه «گلایه»
راهم را از تو کج میکنم اینبار اگر آمدی کوچهی علی چپ بنبست پشیمانی ✍️بهاره عبدی
2023-04-27
بدون دیدگاه
داستانک « یاد او»
تلفن قدیمی را از کشوی میزش برداشت. _ الو مادر بزرگ ! _ امشب دلم خیلی گرفته، از اون دل گرفتنا که خودتم نمیدونی دلیلش رو. کسی نیس باهاش
2023-04-21
2 دیدگاه
داستانک « قطعهی گم شده»
فرشته مسئول شکل دادن هیبت انسانی بودند. خدا به آنها فرمان میداد که هر قطعه را کجا بگذارند. عین جور کردن یک پازل چند بعدی. آن دو فرشته فرمان
2023-04-19
بدون دیدگاه
تحلیل کتاب «عزاداران بیل» نوشتهی «غلامحسین ساعدی»
عنوان کتاب را که دیدم، تصور کردم که شاید موضوع کتاب با واقعهی کربلا و عزاداریهای آن روزها مرتبط باشد اما وقتی که آن را خواندم، موضوع داستان زمین
2023-04-12
2 دیدگاه
دستهها
- آنچه از زندگانی آموختهام (9)
- اندر باب نوشتن (7)
- تکههایی از کتابها (1)
- توصیههای نویسندگان به من (2)
- جرعهای خاطره (3)
- جملات قصار (9)
- خاطرات (1)
- خواب و رویا (5)
- داستان کوتاه (10)
- داستانک (22)
- دربارهی من (1)
- سبک جدید زندگی (13)
- شعر (21)
- شعر کوتاه (16)
- طنز (8)
- عکس نوشته (34)
- فیلم (1)
- کاریکلماتور (16)
- کتابخوانی (3)
- ماجراهای آقای پستچی (2)
- مخلفات (4)
- معرفی کتاب (62)
- مینیمالهای من (19)
- نامهها (5)
- هایکو (4)
- یادداشت روزانه (34)
آخرین دیدگاهها