یادداشت روزانه ۸
یکی از خاطرههای شیرینی که از دوران مدرسه تا به اکنون با من مانده، خاطری دیوانهانگاری من و سحر است. زنگ کلاس که به صدا درمیآمد، بچهها قبل از
چرا اینستاگرامم را حذف کردم؟
بیش از یک هفته است که اینستاگرامم را حذف کردهام. حس میکردم مغزم از اینستا و محتواهای مزخرفش پر شده بود. صد البته که همهی محتوها بد نبودند اما
معرفی کتاب «مسیحبازمصلوب» اثر « نیکوس کازانتراکیس» با ترجمهی« محمد قاضی»
این کتاب ترجمهی بسیار خوب و روانی دارد( ترجمه توسط محمد قاضی). با اینکه داستان در بعضی جاها حوصلهسربر بود اما، این موضوع چیزی از مضمون زیبایش برایم
داستانک
بعد از مدتها دوری، دلم برایش تنگ شده بود. دوست داشتم ببینمش. سلام که دادم، رویش را برگرداند و محلم نگذاشت. سعی کردم از دلش دربیاورم. صورتم را همان
معرفی کتاب کاریکلماتور « خوش به حال ماهی که آب دیده است» از « سجاد حقیقی»
قبلترها که خودم کاریکلماتور مینوشتم، نام این قالب را گذاشته بودم «شوخی با کلمات»؛ اما هرگز نمیدانستم که چنین قالبی وجود دارد و در آن نویسندگان بسیار خوبی هم
دستهها
- آنچه از زندگانی آموختهام (9)
- اندر باب نوشتن (7)
- تکههایی از کتابها (1)
- توصیههای نویسندگان به من (2)
- جرعهای خاطره (3)
- جملات قصار (9)
- خاطرات (1)
- خواب و رویا (5)
- داستان کوتاه (10)
- داستانک (22)
- دربارهی من (1)
- سبک جدید زندگی (13)
- شعر (21)
- شعر کوتاه (16)
- طنز (8)
- عکس نوشته (34)
- فیلم (1)
- کاریکلماتور (16)
- کتابخوانی (3)
- ماجراهای آقای پستچی (2)
- مخلفات (4)
- معرفی کتاب (62)
- مینیمالهای من (19)
- نامهها (5)
- هایکو (4)
- یادداشت روزانه (34)
آخرین دیدگاهها