تیلههای رنگی
بچه که بودم، تیلهها را خیلی دوست داشتم. وقتی تیلهای را میان انگشت اشاره و شستم میگرفتم و با یک چشم به دنیای رنگارنگ و وهمآلود تیله نگاه میکردم،
یادداشت روزانه ۱۰
تازگیها یادگرفتهام که وقتم را صرف شناخت آدمها نکنم. مدتی باهاشان که نشست و برخاست میکنم، خودشان میگویند چه هستند و دوست ندارند چه باشند، و من بهتدریج میفهمم
اثر سایه چیست؟ معرفی کتاب «نیمهی تاریک وجود» اثر «دبی فورد»
آیا میدانستید که وقتی ویژگی از شخصی را میبینیم و به نظرمان خوشایند یا ناخوشایند میآید، خودمان همان ویژگیها را داریم؟! فرض کنید شما از کسی دروغی را میشنوید
معرفی کوتاه کتاب «نام تمام مردگان یحیاست» اثر «عباس معروفی»
از آنجا که این کتاب را عباس معروفی نوشته بود، با خود گفتم، باید کتاب خوبی باشد اما وقتی آن را خواندم، موضوع داستان همان چیزی نبود که تصور
یادداشت روزانه ۹
روبروی من و مادرم نشسته بود. خیال کردم دارد از عروسک دخترش حرف میزند، یا شاید از شی پلاستیکیای که توی تلوزیون دیده بود. میمیک صورتش طوری بود که
یادداشت روزانه ۸
یکی از خاطرههای شیرینی که از دوران مدرسه تا به اکنون با من مانده، خاطری دیوانهانگاری من و سحر است. زنگ کلاس که به صدا درمیآمد، بچهها قبل از
دستهها
- آنچه از زندگانی آموختهام (9)
- اندر باب نوشتن (7)
- تکههایی از کتابها (1)
- توصیههای نویسندگان به من (2)
- جرعهای خاطره (3)
- جملات قصار (9)
- خاطرات (1)
- خواب و رویا (5)
- داستان کوتاه (10)
- داستانک (22)
- دربارهی من (1)
- سبک جدید زندگی (13)
- شعر (21)
- شعر کوتاه (17)
- طنز (8)
- عکس نوشته (34)
- فیلم (1)
- کاریکلماتور (18)
- کتابخوانی (3)
- ماجراهای آقای پستچی (2)
- مانیفست (1)
- مخلفات (4)
- معرفی کتاب (62)
- مینیمالهای من (19)
- نامهها (5)
- هایکو (4)
- یادداشت روزانه (35)
آخرین دیدگاهها