تازه نوشته ام داغ بخوانید

نامه به خواهرزاده‌ای که زاده شد!

نامه‌ای کوتاه به باران خواهرزاده‌ی نازنینم باران گیان! از زمانی که پا به این جهان مجهول گذاشته‌ای، تا به اکنون که چهار سال سن داری، من به آن می‌اندیشم

اندر حکایت نوشتنم در شب‌ها

شب که می‌شود، تازه مغزم می‌نشیند از این ور و آن ور مطلب جمع کردن و تحلیل آن مطالب. با اینکه روزانه‌ نویسی‌ام دارم، اما دست خودم نیست، شب‌ها

شناخت خویشتن

شخصی به نمایشگاه مجسه رفت. مجسمه ساز، مجسمه‌هایش را از کنار درب ورودی تا انتهای سالن به ترتیب، از ساده به پیچیده، چیده بود. آن شخص هرچه جلوتر می‌رفت،