نوشته‌‌ی روی جلد کتاب «دریاس و جسد‌ها» را که خواندم، متوجه شدم، تنها من نیستم که، تا کتاب‌ بختیار علی را می‌خوانم، در جهانش غرق می‌شوم و صحنه‌ها و

شکار گوزن آفتاب وحشیانه به کله‌ی طاسش می‌خورد و از دور برق آن، چشم‌ها را می‌زد. شکم گنده‌اش توی لباس‌های شکاری و شلوار‌های شش جیبش، قدش را از آنچه

اگر شما هم به اندازه‌ی من نثر ساده، موجز، صریح، طنزگونه و انتقادی را می‌پسندید حتمن آثار جلال آل احمد را بخوانید. بعد از «سنگی بر گوری» این دومین

راستش را بخواهید این رمان را خیلی وقت است که تهیه‌ کرده‌ام اما عنوان کتاب، طراحی جلد و نویسنده‌اش را که می‌دیدم جرات نمی‌کردم آن را بخوانم و مدام