تکهای از داستانی که شاید روزی نوشتم اشتباهی. اشتباهی. اشتباهی. همه چیزم اشتباه است. من آدمها ادامه مطلب » 2024-04-01 2 دیدگاه
داستان کوتاه «سوختگی» به آینه راهرو که نگاه میکنی، موهای سپید سرت، ادامه مطلب » 2023-07-07 بدون دیدگاه
داستان کوتاه « گاومون زایید!» صبح بود و خروس قوقولی کنان نوید یک روز ادامه مطلب » 2023-06-21 5 دیدگاه
داستان کوتاه «خلسه» توی اتاق دمر خوابیدهام. آفتاب از پنجرهی اتاق سرک ادامه مطلب » 2023-05-07 بدون دیدگاه
داستان کوتاه « من گم شدهام» پدر جان، نام و نامخانوادگی؟ از پشت شیشه دو ادامه مطلب » 2022-12-07 10 دیدگاه
هانا و لوبیای سحرآمیز خورشید آرام آرام، صورتش را، پشت ابرها پنهان کرد. ادامه مطلب » 2022-12-06 6 دیدگاه
همه چیز با من حرف میزند قبلن هم در یکی از یادداشتهایم گفته بودم که، ادامه مطلب » 2022-10-24 بدون دیدگاه
داستان کوتاه «کژال» قسمت دوم (قسمت آخر) با زنهای کوچه که مینشستیم، کژال پیش ما میآمد ادامه مطلب » 2022-06-27 بدون دیدگاه
داستان کوتاه «کژال» قسمت اول چندمین بارش را دقیقن یادم نیست، اما بیش از ادامه مطلب » 2022-06-26 بدون دیدگاه