شعر «جام من چرا همیشه‌ خالی‌ست؟»

روز می‌گذرد، شب می‌گذرد بی هیچ
هیچ پاره‌ای وصله‌ی تنم نمی‌شود
اینجا پر از سکوت سرد سرودن است
جای لبخند روی لبانم خالی‌ست
دوست داشتن غباریست روی گل
گل پرپر روزهای سرد بی‌مهریست
من این‌جایم کنار پنجره
پنجره اشاره می‌کند که راهی‌ست
کجا بروم همه جایمان یکی‌ست؟
کجا بروم تمام آسمان آبی‌ست؟
هی وصل شدن و بریدن تا مرز عشق
عشق سخره می‌گیرد و می‌رود پیش
کی می‌رسد سهم من از این شراب؟
جام من چرا همیشه‌ خالی‌ست؟

✍️بهاره عبدی

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *