فقط روزهایی که می‌نویسم

✏️فقط روزهایی که می‌نویسم

چند روزیست کتاب “فقط روزهایی که می‌نویسم” را خوانده‌ام. راستش را بخواهید عنوانش مرا وادار به خریدن و خواندنش کرد.

آدم وقتی عنوان کتاب را می‌بیند با خودش می‌گوید، بی‌گمان نویسنده‌‌اش چنان شیفته‌ی نوشتن است که روزهایی به غیر از روزهایی که می‌نویسد را روز به حساب نمی‌آورد؛ اما بر خلاف تصور _البته شاید تصورات من_ نویسنده در ۵ فصل نظر شخصی‌اش را پیرامون بعضی مسائل، از جمله خواندن و نوشتن بیان کرده است.

جملاتش گاه طنز و گاه آدم را به سکوت وامی‌دارند. این نویسنده در فصل پنجم راجع به فروکش کردن عشق و علاقه‌اش به کتاب و خواندن_ادبیات_ می‌گوید. این فصل از کتاب مرا به فکر و بعدش افسردگی خفیف سوق داد. اینکه آیا روزی می‌رسد که یکی از روزنه‌های بزرگ امیدم مسدود شود؛ چراکه من بر این باورم هر روزنه‌ای آدم را به سمت جلو سوق می‌دهد و بالعکس. راستش دیگر به آن فکر نمی‌کنم. شاید چون نمی‌خواهم تنها دوستانم_خواندن و نوشتن_ را از دست بدهم!
✍️بهاره عبدی

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *