نمایشنامه‌ی “زندگی خصوصی” از “حمید امجد”

از آنجا که‌این روزها بیش از پیش به نمایشنامه‌خوانی علاقه‌مند شده‌ام، صبح که از خواب بیدار شدم، کتاب ” زندگی خصوصی” جناب آقای “حمید امجد” را یک نفس خواندم و از آن لذت بردم.
این نمایشنامه، داستان زندگی کارگردان سینمایی به نام “غلامرضا کاشف” است که به طرز مشکوکی در کنار ساحل دریا و سوار بر ماشین، ناپدید شده یا گویا خودکشی کرده است. باربد دستیار آن کارگردان، از افرادی که در طی دوره‌های مختلف زندگی با آن کارگردان در ارتباط بوده‌اند دعوت به عمل می‌آورد تا با ساخت مستندی از او، از راز زندگی خصوصی و شاید هم علت مرگش پرده بردارد.
هر فردی، از زبان خودش تکه‌ای از زندگی خصوصی و پنهانی این کارگردان را لو می‌دهند. بعضی سخنان این افراد، اعترافاتی‌ست که اگر خود آقای کاشف اگر زنده بود شاید هیچ وقت بازگو نمی‌شد.
در واقع اینگونه است که در زندگی همه ما، بخش خصوصی هست که تا پایان مرگ هیچ کسی حتا خودما هم، از آن اطلاع نداریم و شاید، مرگ است که این شهامت را به افراد می‌دهد تا با خیال آسوده بتوانند راجع به رازهای افراد و آنچه میانشان گذشته صحبت کنند. رازهایی که ممکن است بخش زیادی از آن‌ها، هیچ وقت هم بازگو نشوند.
در بخشی از این نمایشنامه اینطور استنباط کردم که مرگ از آدم‌ها -بخصوص افرادی که نام و رسمی دارند-، قهرمان می‌سازد.‌
قسمت جذاب ماجرا، انتهای داستان است که به عنوان یک ببینده از دور، شاهد تمام ماجرا هستیم و تصویر ابتدای نمایش در انتها به نوعی یقین تبدیل می‌شود.
این کتاب نثر بسیار روانی داشت که زبان عامیانه‌ی دیالوگ‌های بین شخصیت‌ها، داستان را بسیار باورپذیر و طبیعی جلوه می‌داد. در متن نمایشنامه، رگه‌هایی از طنز تلخ نیز دیده می‌شد.
جرعه‌ای از کتاب:
*روزگار رو چهره‌ی آدم ردپا می‌ذاره.
*این آدم‌ها که همیشه سرشون تو روزنومه‌است، آخرش کار دست خودشون میدن.
✍️بهاره عبدی

 

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *