این کتاب ترجمهی بسیار خوب و روانی دارد( ترجمه توسط محمد قاضی). با اینکه داستان در بعضی جاها حوصلهسربر بود اما، این موضوع چیزی از مضمون زیبایش برایم کم نکرد.
مضمون این رمان دربارهی فساد، و زوال دین و اخلاق در جامعهایست که ادعای پاکدامنی و مؤمن بودن را دارند. جدالیست بین خیر و شر بهطوری که گاهی مرز بین گنهکار و بیگناه در جامعه در هم میشکند. جامعهای که کلیسا در راس آن است و کشیش آن اعتقاد دارد که از زبان مسیح با مردم صحبت میکند.
در واقع ما با جامعهای روبهرو هستیم که به نام دین هر ستم و ناعدالتی در حق مظلوم روا داشته و از جهل و سادگی و اعتقادات کورکورانه عوام سواستفاده میکنند. در این میان هر کسی که به ساختار ظالمانهی حکومتش اعتراضی بکند را خارجی، مرتد و بلشویک معرفی و در نهایت سرکوب میکنند.
موضوع داستان:
داستان زندگی مردم دهکدهای در یونان به نام لیکوورسی است که اهالی آن مسیحی مذهب بوده و هر هفت سال یک بار مراسمی به نام تغزیه را برگذار میکنند که در واقعهی محاکمه (به صلبیب کشیدن) رستاخیر حضرت عیسی را دوباره بازسازی کرده تا از این طریق همواره رنجهایی که به حضرت مسیح گذشته را فراموش نشود؛ بنابراین یک سال قبل از برگزاری مراسم تعزیه، ریش سفیدان ده از بین مردم، افرادی را برای ایفای نقش حواریون، یهودا (فردی که به حضرت مسیح خیانت کرد)، حضرت مسیح و مریم مجدلیه در نظر میگیرند. کسانی که این نقش را قبول میکنند در این مدت باید تلاش کنند شبیه به شخصیتی شوند که قرار است نقش او را بازی کنند.
فردی که در نقش یهودا انتخاب میشود بهخاطر محول شدن این نقش به او کینه به دل میگیرد و همواره درصدد انتقام است.
شخصی که برای نقش مریم مجدلیه در نظر گرفته میشود با وجود اینکه روسپیست اما نیت و رفتارهایش به فردی پاک و قدیس مینماید و افرادی که نقش حواریون را بازی میکنند هم در درصدد انجام رفتارهای نیکی هستند که اینگونه توانسته باشند نقش خود را به خوبی ایفا کرده باشند.
در این میان «مانولیوس» که قرار است نقش عیسی مسیح را بازی کند بسیار تحت تاثیر نقشش قرار گرفته و دستخوش تحولات درونی میشود تا جایی که توجه بسیاری از اهالی آبادی را به خود جلب میکند.
در واقع همه به نوعی در نقش خود فرو میروند.
درستی ادعای کسانی که نقش را قبول کردهاند در جایی نشان داده میشود که عدهای از مردم پناهنده ناگهان وارد روستا میشوند و آن آرامش قبلی روستای لیکوورسی به کل از هم میپاشد.
این مردم آواره نیز مسیحی و یونانی هستند و انتظار دارند که مردم لیکووریسی به همنوعان خود کمک کنند اما از آنجا که ریشسفیدان لیکوورسی آدمهای خبیث، خسیس و ستمگر هستند، هیچ کمکی به آنها نمیکنند و مردم آواره مجبور میشوند به کوههای اطراف لیکووریسی به غارها پناه ببرند.
در اینجا تنها مانولیوس و افرادی که نقش حواری را به عهده دارند مقداری به آنها کمک میکنند.
و در این بین اتفاقاتی میافتد که قبل از شروع مراسم تعزیه، گویی واقعهی رستاخیز مسیح به طور واقعی برای اهالی لیکوورسی به وقوع میپیوندد.
✍️بهاره عبدی
آخرین دیدگاهها