آن روز آقای شکوهی به من گفتند که طرح‌هایت را در صحفه‌ی اینستاگرام دیده‌ام و اگر امکانش هست، دفتر شعرم را شما طراحی کنید.
خب من هم باتوجه به اینکه پیش زمینه‌ای در این کار نداشتم، ابتدا با تردید درخواستشان را رد کردم اما ایشان مثل کسی که به کار من اطمینان داشته باشد، درخواست طراحی کتاب را دوباره تکرار کردند و من هم با خودم گفتم، ایشان که قبول دارند، پس من هم این ریسک را قبول می‌کنم و خودم را به چالش می‌کشم.
به آقای شکوهی گفتم که این اولین طراحی کتابیست که من انجام داده‌ام و قطعن که حرفه‌ای از آب درنمی‌آید اما تمام سعی‌ام را می‌کنم که چیز قابل قبولی طراحی کنم.
هر طرح جدیدی که می‌زدم به آقای شکوهی نشان می‌دادم و ایشان هر بار بیشتر از قبل تشویقم می‌کرد و همین انگیزه‌ای می‌شد که کار را تا انتها ادامه بدهم و نتیجه‌ی کار هم این دفتر شعر با شعرهای زیبای‌ آقای شکوهی و اولین طراحی کتاب من بود که توسط نشر نگاه به چاپ رسید.

من در اینجا صمیمانه از آقای شکوهی عزیز که به من جسارت طراحی دفتر شعرشان را دادند و همچنین برای لطفی که داشتند و نامم را به عنوان یاری‌دهنده‌ی جمع‌آوری کتاب آوردند، سپاسگزارم.
ناگفته نماند ایشان حتی تشويقم كردند صورتگری كتاب كوچک ديگری را عهده دار شوم كه در حال حاضر به آن مشغولم.
عکس، بماند به یادگار. 🦋

پ.ن: بیشتر شعرها به زبان انگلیسی هم نوشته شده‌اند.
پ.ن۲: آقای شکوهی روزی متواضعانه به من گفت که اين شعرها مربوط به بيست سال قبل هستند؛ در عين حال خواندن بعضی از آنها خالی از لطف نيست، و من بعد از خواندنشان گفتم: شعرهایتان هنوز بوی تازگی می‌دهند.

✍️بهاره عبدی

حجم اتاقم از غوغای سکوت پر است
حتی دیگر
ترحم تمام تن‌فروشان هم
تسکینم نمی‌دهد
من
می‌دانم خدا چه می‌کشد
و چقدر تنهاست

🍃بهمن شکوهی