داستانک « قطعه‌ی گم شده»

فرشته مسئول شکل دادن هیبت انسانی بودند. خدا به آنها فرمان می‌داد که هر قطعه را کجا بگذارند. عین جور کردن یک پازل چند بعدی. آن دو فرشته فرمان خدا را بدون کم و کاست اجرا می‌کرند. تقریبن تمام هیبت انسانی تکمیل شده بود مگر یک قطعه!
یکی از فرشتگاه رو به خدا کرد و گفت: انگار یکی از پازل‌ها گم شده و اطرافش را چند بار پایید.
خدا فرمود: نه گم نشده آن قسمت باید همانطور خالی بماند. آن یکی فرشته‌ گفت: چگونه می‌شود که آن قسمت خالی باشد؟ بدون آن تکه، انگار انسان همیشه چیزی را کم دارد.
خدا فرمود: خودم بهتر می‌دانم. این قطعه تنهایی نام دارد. باید خالی باشد تا زمانی که انسان آن را از خود پُر کند.

✍️بهاره عبدی

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *