داستانک«خاک عالم»

زنی مشغول نماز خواندن بود، و مادر شوهر پیرش داشت پشت سر او، با پسرش حرف می‌زد.
زن نمازش را که تمام کرد، آمد و کنارشان نشست و گفت: مادر، تو را به خدا، این حرف‌ها چه بود که پشت سرم زدی؟
پیر زن یک‌ هو دستانش را بر سرش کوبید و گفت: ای خاک عالم بر سرم. مگر آدم در حال نماز خواندن هم، می‌شنود؟!
✍️بهاره عبدی

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *