چرا گریه کردن خوب است؟

نمی‌دانم چرا اسم گریه بد درفته. من که جز خوبی، چیزی از او ندیده‌ام. چرا اسمش که می‌آید، یاد آدم‌های ضعیف می‌افتیم؟ به نظرم، خود گریه بد نیست، شاید عامل گریه برایمان ناخوشایند است، که آن هم بستگی دارد به اینکه گریه از سر شوق بوده یا غم.

گریه‌ام هم نوعی بروز احساس است، مانند خشم. چطور است که خشم به اندازه‌ی گریه اسمش بد در نرفته؟ شاید چون خشم، قدرت را در ذهن تداعی می‌کند و حال گریه ضعف را. غافل از اینکه این تعاریف را تنها خودمان ساخته‌ام.

کاری به بحث کارشناسی گریه ندارم. دوست دارم روی گریه فکر کنم. دارم با خودم می‌گویم چه موقعه‌هایی گریسته‌‌ام و آن زمان‌ چه حسی داشته‌ام؟

خوب که فکر می‌کنم، یا از شدت خوشی بوده یا از فرط غم. خب به هر حال هر دو حالت اگر فروکش نکنند و به حد طبیعی نرسند، کار دست آدم می‌دهند. چیزی شبیه، از آن‌ور بام افتادن.
آدم از خوشی و غم زیاد دق می‌کند. اینجاست که پای گریه به میان می‌آید و چه خوب پا در میانی می‌کند.

قطره‌ی اشک را که نگاه کنی، خودش هزارتا حرف دارد. کنج لبم که آمده و مزه‌اش کرده‌ام. شور است. قطراتی شور از دلِ خاکِ شیرین تن. چه می‌خواهند بگویند؟ احساسات بزرگ حبس شده در قالب قطره‌‌ی کوچک شور.

خوب که فکر می‌کنم، می‌بینم، فقط در شادی یا غمِ عمیق نیست که گریه فریادرس است. آدم که احساساتی می‌شود، تنها گریه به کمکش می‌آید.
فکر کن، آن لحظه که احساسات برت می‌دارد، نتوانی گریه کنی، چه می‌شود؟ فشاری درونی بی‌قرارت می‌کند که در بهترین حالت، می‌خواهی فریاد بزنی یا اگر نتوانستی، دوس داری از بالای کوها خودت را پرت کنی پایین. یا نه سکوت کرده و هاج و واج می‌مانی. این‌ها حالت‌هایست که خودم تجربه کرده‌ام.

گریه دوست مناسبی است، چه در جمع چه در تنهایی. گریه مُسَکنی‌ست برای درد، اضطراب و استرس. جالب آنجاست گریه کیفیت خواب را بالا می‌برد.
با این اوصاف، به نظرم گریه خوب است؛ اما نمی‌توانم بگویم کی خوب است و کی بد. و به چه مقدار. چون نمی‌دانم. روحیه و حساسیت، در افراد با هم فرق دارد. پس نمی‌توانم نسخه‌ای بپیچم.

به هر حال فکر می‌کنم گریه‌ام مانند تمام نیاز‌ها، «لازم»، و مانند تمام نیاز‌ها، به «تعادل» نیاز دارد.
چه خوب می‌شد که هر بار می‌گریم با خودم بگویم چرا دارم می‌گریم؟ و تمام آن دلیل‌ها را بدون خودسانسوری روی برگه‌ای بنویسم و تخلیه شوم. فکر کنم اینطور حلقه‌ای به زنجیره‌ی خودشناسی خودم اضافه می‌کنم.
گریه‌هایتان از سر شوق.
✍️بهاره عبدی

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *