جدای از موضوع مثبت اندیشی، میخواهم عقیدهام را دربارهی نوعی از شکرگزاری بنویسم.
در یکی از یادداشتهایم، از دیدگاه خود به موضوع شکرگزاری به عنوان موضوعی فردی پرداختم. اینکه چرا انسان برای چیزهای کوچک باید سپاسگزار باشد، در حالی که لایق بیشتر از اینهاست؟ و یا در قبال آفریده شدنش، این وظیفهیست از سوی کائنات که، باید به او بخشیده شود پس چرا شکرگزاری!؟
دیدگاه من این بود، انسان از آن جهت باید شکرگزار باشد که، او موجودی بینهایت طلب و فراموشکار است؛ یعنی او خواستهای دارد و تنها زمانی حس خوشبختی و قدردانی میکند که خواستهاش محقق شود. حال فرض کنیم خواستهاش محقق شد، دیگر او حس خوشبختی نمیکند! در اینجا این سوالها پیش میآید که، آیا آرزوی انسان، تمامی دارد؟
تا به کجا، آرزویش محقق شود و او حس شکرگزاری و خوشبختی کند؟ آیا اصلن او به این نقطه میرسد!؟
در پاسخ به تمام این سوالها اینگونه به ذهنم آمد که باید برای این امیال حدی باشد. باید به یک سطح رسید که در آن خوشبختی را حس کرد. سطحی که در آن از درون برای چیزهای کوچک هم حس قدردانی را داشت؛ وگرنه بینهایت طلبی انسان، کار دستش میهد و نمیگذارد هیچ وقت معنای خوشبختی را بچشد.
دریافتم که شکرگزاری همان حد و سطح است. حدی که میگذارد در این لحظه از زندگیات، دکمهی توقف را بزنی، دور و برت را خوب بپایی و برای همه داشتهها، حتی داشتههای کوچک، حس قدردانی داشته باشی.
و در نهایت به این نتیجه رسیدم، برای حال خودمان باید شکرگزار بود، وگرنه هیچ کسی به شکرگزاری ما نیازی ندارد!
«شکرگزاری سبک جدیدی از زندگیایست».
در اینجا میخواهم نظر خود را راجع به نوعی دیگر از شکرگزاری به نام شکرگزاری برای داشتههای دیگران مطرح کنم. بله درست شنیدید. شکرگزاری برای داشتههای دیگران!
من معتقدم ما انسانها و حتی تمام کائنات با حلقههای نامرئی به هم متصل هستیم. اینکه ما آن حلقهها را نمیبینیم یا درک نمیکنیم دلیل نمیشود که وجود نداشته باشند. در اینجا به ارتباط انسان با کائنات نمیپردازم و تمرکز من بر ارتباط انسان با انسان است. من معتقدم ناراحتی و خوشنودی یک فرد در آن سوی کره خاکی، به راحتی به فردی دیگر در این سوی کره خاکی سرایت میکند.
اصلن موضوعم را با شعر سعدی ادامه میدهم.
«بندی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار/دگر عضوها را نماند قرار». به گمانم مضمون این شعر، بیربط به مضمون این نوشته نباشد. اینکه همه ما انسانها مانند اعضای یک پیکر، به هم متصل هستیم و چون برای یکی از این اعضا مشکلی پیش بیاید، به دلیل اینکه تمام اعضا به هم پیوند دارند، آسایش از سایر اعضا سلب میشود. عین مهرههای دومینو که کافیست یک تلنگر به مهره اول زده شود و این مهره به دیگری و همینطور ضربه تا مهره آخر سرایت کند.
بیاید تصور کنیم فردی را میبینیم که ماشین زیبا و گران قیمتی خریده است. از نظر من، افراد راجع به این شرایط (شخص و ماشینش)، ممکن است چند واکنش نشان دهند.
۱_ نسبت به آن حسادت کنند: شاید واکنش اغلب افراد در این دسته باشد. اینکه آنها فکر کنند، شخص پول این ماشین را از راه درست بدست نیاورده، یا اگر این را نگویند ممکن بگویند رانندهاش لیاقت آن را ندارد یا چیزهایی از این قبیل.
۲_ نسبت به آن بیتفاوت باشند: این تفکر مشکل خاصی را به وجود نمیآورد.
۳_ نسبت به آن خوشحال باشند: که بحث من، دربارهی دسته سوم است.
درصد کمی از افراد از موفقیتها و نعمتها دیگران خوشنود میشوند. اما اگر به این دید برسیم که، داشتههای دیگران میتواند بر من نوعی هم تاثیر خوب بگذارد ( چون همه ما به هم مرتبطیم)، قطعن از داشتههای دیگران خوشنود میشویم. این یعنی فردی داشتهای دارد و او در این موضوع مشکلی ندارد، پس یک نفر بر این کره خاکی مشکلش حل شده و کائنات آماده میشود که برای دیگری این نعمت را حاضر کند و یا مشکلش را حل کند. زیرا دنیا پر از فراوانیست و همه میتوانند به هر آنچه را بخواهند برسند بدون اینکه در کار کسی دیگر لطمهای ایجاد شود. بدون اینکه از نعمت کسی کم شود یا حتی جایگاه آن فرد را بگیرد.
میدانم عادت شکرگزاری برای نعمت دیگران، هم موضوعی عجیب و هم بسیار دشوار است. پس مانند هر عادت دیگر نیاز به ممارست، تکرار و تمرین فراوانی دارد. اما نکته جالب اینجاست که اگر کسی آن را تجربه کند، چنان شیرینی و آرامشی در دلش احساس میکند که محال است آن را ترک کند!
«بیاید برای هم خوب بخواهیم. جهان، جهان فراوانیست.»
✍️بهاره عبدی
2 پاسخ
سلام بهاره جانم
بسیار زیبا و روان نوشتهاید. قلمتان سبز دوست هنرمندم.
دقت و نکتهسنجی شما در انتخاب موضوع بسیار قابل تحسین است.
سپاسگزارم دوست بینظیرم.🍃🌹❤
سلام فاطمهی عزیزم. چقدر خوشحالم که مطلبم رو خوندی و نظر ارزشمندت رو نوشتی. بسیار خوشحالم که دوستی مثل شما دارم.🙏🌹❤️