در این روزها که انگار قیمهها را ریختهاند توی ماستها، نه خوشی زیر دلم را زده، نه سرم را کردهام توی برف و از اوضاع پیرامون بیخبر.
اتفاقن این نوشته را در ناامیدانهترین روزهای زندگیام نوشتهام؛ چون معتقدم امید است که مرا سرپا نگه داشته؛ هر چقدر کوچک، هر چقدر کم رمق.
این نظر من است. درست و غلطش را نمیدانم. «من فکر میکنم حتا افرادی هم که امید را انکار میکنند، کورسوی امید، سرپا نگهشان داشته، چون آدم بیامید قاعدتن باید زنده نباشد، چه برسد به اینکه به ناامیدی مطلق فکر کند!»
✍️بهاره عبدی
آخرین دیدگاهها