چرا شکرگزاری!؟
چرایی این قضیه را، برای خودم حل کردم و راجع به آن، دیدگاه خودم را نوشتم.
اینکه چرا انسان برای چیزهای کوچک باید سپاسگزاری کند، در حالی که لایق بیشتر از اینهاست!؟
و یا در قبال آفریده شدنش، این وظیفه است که، باید به او بخشیده شود، پس چرا شکرگزاری!؟
از دیدگاه من، از آن جهت باید شکرگزار بود که، انسان موجودی بینهایت طلب و فراموشکار است.
یعنی انسان خواستهای دارد، و تنها زمانی حس خوشبختی و قدردانی میکند که خواستهاش محقق شود.
در پی برآورده شدن خواستهی دیرینش، دیگر او حس خوشبختی نمیکند، زیرا او بسیار بینهایت طلب و در عین حال فراموشکار است.
خب این تا به کی!؟ آیا آرزوی انسان، تمامی دارد!؟
تا به کجا آرزویش محقق شود و او حس شکرگزاری و خوشبختی کند!؟
آیا اصلا او به این نقطه میرسد!؟
به نظر من، باید حدی باشد برای این امیال. باید به یک سطح رسید که در آن خوشبختی را حس کرد. مگر جهان چیزی غیر از خوشبختی ما را میخواهد!؟
آن سطح که، از درون برای چیزهای کوچک هم حس قدردانی را داشت تا آن خوشبختی حس شود؛ وگرنه بینهایت طلبی انسان، کار دستش میهد و نمیگذارد هیچ وقت معنای خوشبختی را بچشد.
شکرگزاری همان حد است. میگذارد در این لحظه از زندگیات دکمهی استوپ را بزنی. متوقف شوی. دوروبرت را خوب بپایی و برای همین داشتهها، حتی کوچک، حس قدردانی داشته باشی.
همینکه این متن را میخوانی صدها نعمت از جمله نعمت سلامت، نعمت دیدن، حرکت دستان، گوشی، نت و.. را داری.
اینها پیش پا افتاده نیستند. داشتن این نعمات، آرزوی هزاران هزار نفر، در این کره خاکیست!
کافیست هر روز شکرگزار باشیم تا بفهمیم هر نعمتی یک معجزهاست. محال است در یک روز، حداقل یک دلیل برای شکرگزاری نداشته باشی!
«شکرگزاری سبک جدیدی از زندگیایست».
اصلا شکرگزاری باید باشد. برای حال دل خودمان، وگرنه هیچ کسی به شکرگزاری ما نیازی ندارد!
2 پاسخ
مبارکه سایت خوشکلت😍🎊
ممنون عزیزم🌹🌱🙏