تازه نوشته ام داغ بخوانید

هذیان به وقت چهار بامداد

هر شب، ساعت چهار بامداد. دوباره خوابم نمی‌برد. خواب در چشمانم شکسته. پشت پلک‌هایم را انگار یک مَن نمک پاشیده‌اند. مغزم درجمجمه‌ام سنگینی می‌کند. ذهنم هر چه را امروز

معرفی کتاب «دختر یک مرتد» اثر «کاتلین کنت»

رمان «دختر یک مرتد» نوشته‌ی «کاتلین کنت»، ۳۴۸صفحه. این رمان زیبا را پارسال خواندم اما، توصیفات و صحنه‌هایی از رمان هنوز هم در ذهنم تداعی می‌شوند؛ مانند فیلمی که

طنز نوشته «نه ظرافت ندارد»

یکی‌ از آشناهایمان تعریف می‌کرد که در گذشته، فلان شخص، نزد من آمده و از من خواسته به او، دختری باکمالات معرفی کنم که اگر آمد و آقا پسندید،

داستانک «گردکان»

کاک‌ محمد توی باغش، لب جوی نشسته بود و داشت دور و بر جوی، سنگ می‌چید و مسیر می‌داد به آب. با سر و وضع باغبانی، دویدم سمتش و