تازه نوشته ام داغ بخوانید

هایکو

برگ بر آب من میان زندگی این دو معلق ✍️بهاره عبدی

شعر کوتاه «بوسه»

هر بار ماهی دریا را می‌بوسد من تنت را این چنین ✍️بهاره عبدی

ماجرای آقای پستچی «قسمت دوم»

امروز آقای صیادی اومده دم در، یه بسته کوچیک که یه ورش باز شده بهم داد. اینکه نشر ماهی، قطع کتاباش کوچیکه، کار دست آدم میده. گفتم: این گوشه

قندهای دیابتی

یادش بخیر، خانه‌ی خاله‌شیرین که جمع می‌شدیم، پسرخاله‌هایم از بس با هر چیزی، طنز‌‌ فی‌البداهه و بامزه‌ می‌ساختند، انگار از جیبشان طنز بیرون می‌آوردند. اتفاقن خیلی‌ هم خوب از