از آنجا که این کتاب را عباس معروفی نوشته بود، با خود گفتم، باید کتاب خوبی باشد اما وقتی آن را خواندم، موضوع داستان همان چیزی نبود که تصور میکردم؛ البته این فقط نظر شخصی من است.
نثر این کتاب، شعرگونهست، به طوری که وقتی آن را میخوانی به وضوح آهنگ کلمات را در جملهها حس میکنی. باورهای عامیانه در جای جای این کتاب، به چشم میخورد و مانند بیشتر آثارشان، جریان سیال ذهن خودنمایی میکند که همین ویژگی، کل داستان را پوشش داده است.
موضوع اصلی آن دیدار یک انسان با یکی از فرشتگان است. نویسنده، از داستان حضرت زکریا و اصحاب کهف در این رمان (البته بهتر است بگوییم داستان بلند) بهرهبرده است.
داور هیزم شکن، صاحب شش فرزند به نامهای یحیا، مسیحا، اسماعیل، ابراهیم، میکائیل و نورسا است که در طول رمان آنها را از دست خواهد داد. اما در تداعیوارهای مانند زکریای پیامبر در شصت و شش سالگی و بعد از اینکه از آخرین داغ فرزندشان هفت سال گذشته است صاحب فرزندی به نام مندل میشود. و اینجاست که روایت رمان در خواب مندل رخ میدهد که همانند اصحاب کهف در زیر بهمن به خواب رفتهاست و در دوران معاصر بیدار میشود.
✍️بهاره عبدی
آخرین دیدگاهها