نوشتهی روی جلد کتاب «دریاس و جسدها» را که خواندم، متوجه شدم، تنها من نیستم که، تا کتاب بختیار علی را میخوانم، در جهانش غرق میشوم و صحنهها و شخصیتهای داستان من را مسحور و وارد دنیایی دیگر میکنند بلکه، افرادی چون آنجل شادو، راجع به کتابهای بختیار علی چنین میگوید: « وقتی رمانی از بختیار علی را دست میگیرید، در دنیای فراسوی کتاب گم میشوید.»
جالب آنجاست، هر کدام از کتابهایش را که میخوانم، با خودم میگویم احتمالن این بهترین اما، کتاب دیگرش را که میخوانم، درمییابم کتابهایش یکی از یکی بهترند. من که بعد از خواندن کتابهایش، مدام در پی کسی میگردم که هیجانم را از دنیای شگفتانگیزی که متصور شدهام، با او در میان بگذارم.
_________________
تجربه من از خواندن این کتاب:
قلم بختیار علی توانا و پرکشش است. کتاب دریاس و جسدها را که میخوانی، محال است در دنیای رازآلود و لایهلایهی آن غرق نشوی. انگار مدام دنبال پاسخ به سوالهایی هستی که با خواندن کتاب، در ذهنت نقش میبندد و در پی پاسخ به آنها، صفحات پیش رو را یکی پس از دیگری با هیجان و ولع ورق میزنی.
بختیار علی در این کتاب با زبان استعاره دنیای راز آلود و تفکر برانگیز را خلق کرده است. (حمله به گورستانهای رهبران و شیوخ، دبیر تاریخ بودن، فلج بودن ارشد صاحب، ژنرال بلال و…)
بسیارخرسندم که، با خواندن این کتاب، گام پایانی را به سوی «آخرین انار دنیا» برداشتم.
__________________
خواندن این کتاب را حتمن به تمام دوستان که اهل فکر و اندیشهاند توصیه میکنم.
ترجمهی خوشخوان و روان این کتاب، توسط آقای مریوان حلبچهای انجام شده است.
__________________
موضوع کتاب:
داستان دریاس و جسدها داستان دو برادر دو قلو به نام الیاس و دریاس است که، با وجود دوقلو بودنشان، شخصیتی کاملن متقابل دارند.
دریاس شخصیتی متفکر و پرسشگرا دارد که به اروپا رفته و در رشته تاریخ در آنجا تحصیل میکند و بعد از هشت سال به شهر خود برگشته و در اداره بایگانی مشغول به کار میشود. در مقابل، الیاس شخصیتی افراطی و بدون پرسشگری دارد که، ترک تحصیل کرده و به کار آرایشگری مشغول میشود.
روزی دو مشتری به آرایشگاهش آمده و از «قیام» حرف میزنند و آنجاست که الیاس برای اولین بار با مفهوم قیام آشنا میشود و یکی از انقلابیون سینه چاک ژنرال میشود.
«ژنرال بلال رهبری قیام را به عهده دارد. او تبلور «ابر انسان» نیچه است. موجودی محبوب، جاویدان و ماورایی است که مرزهای زندگی و مرگ را درمینوردد. او مدام مردم را به فراسوی نیکی و بدی فرا میخواند و نوید آرمانشهری را میهد که برای رسیدن به آن از میدان جنگ باید گذشت.» (۲)
بعد از حال و هوای انقلابی که در مردم برای قیام ایجاد میشود و مردم به ژنرال بلال و آرمانهایش اعتماد میکنند، ناگهان خبر کشته شدن ژنرال به گوش مردم آمادهی قیام میرسد. مردم بهت زده، مرگ او را باور نمیکنند و همین خشم آنها را برای ادامهی قیام بر میانگیزد.
بعد از آن حوادث عجیبی در شهر اتفاق میافتد. ژنرال که کشته شده، مانند شبح با چکمههای سیاه در تاریکی شب بارها و بارها در کوچه و خیابان ظاهر شده و سریع ناپدید میشود و باز نوید قیام ناتمام را میدهد.
دست آخر ژنرال (شبح) فرمان قیام را صادر کرده و انقلابی به پا میکند. حال ژنرال (شبح ژنرال) تیر میخورد و زخمی، نزد دریاس که در اداره آرشیو است میرود، تا او را به ارشد صاحب برساند.
یعنی در اینجا برای بار دوم ژنرال بلال میمیرد! (خود و شبحش)
این بار دریاس او را دفن میکند تا بتی را که مردم از او در ذهنشان ساختهاند، نشکند.
در آنجا با ارشد صاحب آشنا میشویم که داستان و راز ژنرال را برای دریاس تعریف میکند.
او تعریف میکند ژنرال بلال برادر دوقلویی به نام نوبار داشته است که بسیار به او شباهت دارد. نوبار و ژنرال بلال خود را مکمل هم میدانند به طوری که نوبار گویی روحش در روح ژنرال حلول کرده است و او از این ویژگی سو استفاده میکند.
نوبار اعتقاد دارد که اگر بخواهد به زندگیاش معنا بدهد باید کاری کند که همیشه جاودان بماند. او سناریویی بیرحمانه ترتیب میدهد تا هم خودش به قدرت برسد هم نامش جاوید بماند.
در واقع نوبار تصمیم میگیرد که از نادانی و احساسات مردمی که در پی، کسی هستند تا پرستشش کنند، سو استفاده کند؛ چرا که میداند این مردم نیاز به کسی دارند که از لحاظ اخلاقی و سیاسی از همه بالاتر باشد تا او را ستایش کنند.
در این سناریو بیرحمانه، نوبار برادر خود (ژنرال بلال) را میکشد و خودش هم در گرداگرد قیام، در نقش شبح کشته میشود.
در ادامه همان قیام، الیاس در نقش یک انقلابی که طرفدار سرسخت ژنرال بلال است، کشته میشود و دریاس که در زمان قیام نقش نعشهکش را دارد، به شکل راز آلودی برای همیشه ناپدید میشود.
در این رمان بختیار علی میخواهد به ما نشان دهد که، هر رهبری قیامی بر پا میکند، سرانجام پس از مرگش، رهبری را به فردی دیگر میدهد و این چرخه مدام تکرار میشود.
در صحنهی که در ابتدای کتاب از مراسم باشکوه تشیع جنازهی امیر طلاران در ذهنش تداعی میشود و راوی که به شکل روح در صفحات پایانی کتاب میبینیم، نشان از همین روند تکراری قیام دارد که بختیار علی قصد دارد آن را به مخاطب نشان دهد.
«در روندی پرتکرار رهبران افسانهای همچون فرعونیان مدام میآیند، به مردمان نگونبخت سرزمین خود آری میگویند، آزادی را نوید میدهند و سرانجام گورستان را پر میکنند و تمام قیام ها محکوم به شکست هستند.»(۲)
_________
جرعهای از کتاب:
گور چیز عجیبی است، هیچ چیز روی زمین مثل گور مجذوب کننده نیست. هیچ انسانی نیست که به هر جا فرار کند سرانجام به درون آن نیفتد.
✍️بهاره عبدی
پ.ن: ۱و ۲ برگرفته از کتاب سیری در آثار داستان نویسان کُرد، اثر دکتر محمد رضا اصلانی( همدان)
آخرین دیدگاهها