امروز مامان مُرد. شاید هم دیروز. نمیدانم. تلگرامی از خانهی سالمندان به دستم رسید«مادر در گذشت. مراسم تدفین فردا. با احترام.» این چیزی را نمیرساند. شاید هم دیروز بوده است.
اگر سوار اتوبوس ساعت دو بشوم عصر میرسم. اینطور در مردهپایی حاضر خواهم بود و فردا شبش بر میگردم.
____________________________
این کتاب را خیلی دوست دارم. دومین بار است که آن را میخوانم؛ البته این بار با ترجمهی خوب و روان خشایار دیهمی از نشر ماهی. این کتاب را که بخوانید، در واقع متوجه میشوید همین چند خط اول داستان، گویای همه چیز است.
داستان از زبان فردی به نام مورسو است(شخصیت اصلی) که در مقابل مرگ مادرش(میتواند برای هر فردی دردناکترین حادثه باشد)، بی تفاوت و خنثی عمل میکند.
انتخاب نام بیگانه بسیار هوشمندانه بوده چرا که مورسو با تمام هنجارها، عرفها و قوانین ساختهی بشر بیگانه است.
مورسو سعی دارد در بیان احساساتش، خود واقعیاش باشد، که این امر باعث میشود مورد شماتت اطرافیانش قرار گیرد که چرا شبیه آنها نیست.
داستان تقریبن به دو بخش تقسیم شده که بخش اول اشاره به مرگ مادر مورسو دارد و بخش دوم مربوط به قتلیست که مورسو دچار آن میشود و مورسو در زمان صدور حکم، از کردهی خودش پشیمان نیست و به گفتهی خودش بیشتر عصبانیست.
در اینجا مسئولیت پذیری کارها، صداقت و یکرویی مورسو را نشان میدهد که اگر هر فرد دیگری جای او بود به دروغ متوسل میشد و از کردهی خودش پشیمان.
مشخصات کتاب:
تعداد صفحات: ۱۲۸
ترجمه: خشایار دیهمی.
نشر: ماهی
✍️بهاره عبدی
پ.ن۱: شخصیت مورسو اندولانت است. اندولانت اصطلاح روانشناسی برای کسی که در مواقع قرار گرفتن در وضعیت خاص از خود احساسات متناسب نشان نمیدهد و بی اعتنا باقی میماند. کسی که از درد تاثیر نمیپذیرد و یا آن را احساس نمیکند.
پ.ن۲: این کتاب کم حجم را حتمن بخوانید.
آخرین دیدگاهها