با اینکه یک ماه از خواندن این کتاب میگذرد، اما تمام صحنههایش هنوز وقتوبیوقت از خاطرم میگذرند و لحظههایم را شیرین میکنند.
حتی گاهی حس میکنم خودم میان همسایهها زندگی کردهام و مدتهاست از احوالشان بیخبر ماندهام. راستش دلم برای خالد ــ شخصیت اصلی داستان ــ بلورخانم و بقیه تنگ شده. آدم دلش میخواهد آنها را در همین زندگی واقعی، میان همین آدمهای روزمره پیدا کند.
کتاب پر از گفتوگو و جزئیاتی است که شاید در یکسوم پایانی بیشتر شود و به مذاق هر کسی خوش نیاید؛ اما همین جزئیات برای من وجه تمایز آن با سایر کتابهایی بود که تا امروز خواندهام.
خالد، پسر نوجوانی است که در جریان مجموعهای از اتفاقات ناخواسته وارد فضای سیاسی میشود؛ جایی میان عشق و مبارزه. پایانبندی کتاب تا حدی باز است، و همین باعث میشود مدتی پس از بستن کتاب هم هنوز در دنیای خالد و همسایههایش بمانی.
✍️بهاره عبد
آخرین دیدگاهها