نمیدانم این کتاب هم جز کتابهای زرد است یا نه، اما بالاخره عنوان کتاب من را به خود جذب کرد و مشتاق بودم که تا آخر بخوانمش.
کتاب به موضوعی جدید و در عین حال غیر قابل باور پرداخته بود.
تمام کتاب حول تکنیکی به نام هواوپونوپونو که از آموزههای بومیان هاوایی میچرخید.
ابتدای کتاب با داستانی باور نکردنی شروع میشود که در آن نویسنده قصد دارد با آن داستان همان تکنیک را که موجب شفا بخشی انسان است را بازگو کند.
داستان از این قرار است که نویسنده این کتاب در سال۲۰۰۶ با روانشناسی آشنا میشود که از راه دور و با مطالعه پرونده مجرمان روانی، آنها را شفا میدهد.
با وجود اینکه خود نویسنده کتابهای جذب را نوشته اما برایش باور این قضیه بسیار مشکل است اما رفته رفته با دیدن کارایی این تکنیک در زندگی خود و دیگران به آن تکنیک ایمان میآورد و به همین خاطر نمونههای مختلفی را که با این تکنیک شفا یافتهاند در کتاب میآورد.
کل حرف این کتاب پاکسازی ضمیر است. ضمیر همان ضمیر ناخوداگاه است حال پاکسازی چیست؟ پاکسازی یعنی پاک کردن ضمیرناخوداگاه از افکار مسموم و منفی و سوق دادن آن به سمت صفر. جایی که در آن ضمیر به الوهیت خود نزدیک میشود. در تکنیک هوانو پونوپونو ابتدا فرد از کائنات طلب بخشایش میکند یا بهتر است بگویم فرد به خودش طلب بخشش میکند برای چیزی که یا میداند چیست یا ممکن است هرگز نداند کدام قسمت است که باید برایش طلب «ببخشش» کند اما میداند مشکلی هست و باید این مشکل برطرف شود.
بعد از آن کلمه «تاسف» را با ضمیر اول شخص به کارمیبریم. بعد جملهی «دوستتدارم» و بعد از آن «متشکرم». انگار نوعی برونریزی حسهای منفی صورت گرفته و در آخر شخص تشکر را بابت پاک شدن ضمیرش انجام میدهد.
راستش مکانیسم آن را نمیدانم اما راستش را بخواهید من این تکنیک را بسیار دوست دارم.
مثلن حس میکنم خودم مسئول تمام حالهای خوب و بدم هستم و با این دیدگاه ابتدا ذهن خود را از تمام قضاوتها و کینهها پاک میکنم و بعد به مسئله طوری دیگری میاندیشم.
نمیدانم این برداشت من بود اما با آنکه خرافی نیستم اما این تکنبک در دو مورد که امتحان کردم برایم جواب داد!
آخرین دیدگاهها