معرفی کتاب «غروب پروانه» اثر بختیار علی با ترجمه‌ی مریوان حلبچه‌ای

هر چه بیشر آثار «بختیار علی» را می‌خوانم، حس می‌کنم ولعم برای خواندن دیگر آثارش، بیشتر و بیشتر می‌شود. می‌ترسم تا رسیدن به رمان «شهر موسیقیدان‌های سپید» از فرط هیجان و غرق شدن در دنیای پر رمز و راز داستان‌هایش، بال و پر در بیاورم و پرواز کنم!

«غروب پروانه» رمانی محسور کننده‌است که شیوه‌ی روایت، فضاسازی، توصیفات و شخصیت‌پردازی آن به حدی زیباست که هر لحظه شک می‌کردم، به تماشای فیلم نشسته‌ام یا کتاب می‌خوانم!؟(استفاده از ضد مضمون، یکی دیگر از زیبایی‌های این رمان بود.)

در حین خواندن این رمان، آنقدر در دنیایش غرق می‌شدم که اطرافیانم اعتراض می‌کردند از لاکم بیرون بیایم. مگر می‌توانستم!؟ دوست داشتم هیجان ناشی از خواندن رمان را با کسی در میان بگذارم. روزی مادرم به اتاق آمد و من را دید که کتاب غروب پروانه را روی زانوهایم گذاشته و غرق دنیای آن شده‌ام.

راستش متوجه حضورش نشدم. نزدیک‌تر آمد و دو دستش را بر کمر نهاد و گفت: دوباره چه کتابی می‌خوانی که اینگونه در خود فرو رفته‌ای!؟

گفتم مادر جان بیا بنشین. نمی‌دانی چه شاهکاریست! بیا برایت بگویم بختیار علی چه کرده! این روزها آنقدر از بختیار علی و مریوان حلبچه‌ای برایش گفته‌ام، که آنها را خوب می‌شناسد. آمد و در کنارم نشست. گفتم داستان از این قرار است که، دختر جسور و آزادی به نام پروانه… و ادامه دادم.

می‌دانستم دارم در مقابل آن همه زیبایی داستان، حق مطلب را ادا نمی‌کنم. مدام صفحاتش را ورقم می‌زدم و تا جایی که هیجانم اجازه می‌داد توصیفات، فضاسازیها و شخصیت‌پردازی‌های رمان را، برایش می‌گفتم. مادر اینجا را نگاه کن؛ با آن فضا سازی چگونه این حس را ایجاد کرده، مادر نگاه کن حتی اسم پروانه را با نماد لطافت، عشق و رهایی انتخاب کرده … زیاد وارد فضای نمادینش نشدم.

مادرم سکوت کرده بود. نمی‌دانستم متوجه حرف‌هایم شده بود یا نه!؟ اما باز به سخنانم ادامه دادم و از قلم محسور کننده‌ی بختیار علی و ترجمه‌ی بی‌نظیر مریوان حلبچه‌ای گفتم. سکوتش را شکست. فهمیدم جذبه‌ی رمان او را نیز جادو کرده بود و شروع کرد از سرگذشت‌هایی حرف زد که به گونه‌ای، با شخصیت‌های رمان مشابه بودند.

بالاخره‌ خواندن آن رمان را به اتمام رساندم و جز بهترین‌ رمان‌هایی بود که تا کنون خوانده‌ام.

ترجمه‌ی بسیار عالی این رمان، توسط مریوان حلبچه‌ای انجام شده که به نظر بنده تنها کسی که می‌تواند از پس کار‌های این «جادوگر شرق» برآید همان مریوان حلبچه‌ایست.
این شاهکار را بخوانید و تفاوت را احساس کنید!

✍️بهاره عبدی

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *